تاریخ انتشار:1398/04/13 - 13:45 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 115862

سینماسینما، یاسمن خلیلی فرد

«غلامرضا تختی»، آخرین ساخته بهرام توکلی، از این حیث فیلم موفقی است که در نگاهی کلی تک تک عناصرش می توانند خود را در پس اجرای شسته رفته  آن پنهان کنند، بی‌آن که به شکل مجزا مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند؛ بنابراین در همین ابتدای کار می توان یک امتیاز مثبت به توکلی بابت کارگردانی درخشانش داد. اما آن چه فیلم تا حدودی از بابتش لطمه می خورد، فیلمنامه آن است. فیلم سعی می کند یک اثر بیوگرافیک کاملا وفادار به زندگی واقعی قهرمانش باشد، بدون آن که نقاط حساس و بحث‌برانگیز زندگی وی را مورد هدف قرار دهد. اگر رویکرد توکلی را تنها همان شرح کلی و اجمالی رخدادهای زندگی یک قهرمان ملی در نظر بگیریم، نمی توان بر فیلمنامه  کار هم خرد ه ای گرفت، اما اگر بخواهیم وارد جزئیات زندگی او شویم و مستندوار وقایع زندگی حرفه ای و خصوصی وی را دنبال کنیم، قطعا فیلمی با مشخصه های فعلی پاسخ‌گوی بسیاری از این جزئیات و نکات قابل تأمل زندگی قهرمانش نیست. از طرفی دیگر، فیلم در طرح و پرداخت درست به شخصیت هایش نیز کاستی هایی دارد. جهان‌پهلوان تختی در فیلم توکلی، به شخصیتی مسطح با پاره ای از خصوصیات اخلاقی تکراری مبدل شده است. مثلا تاکید فیلم‌ساز بر کمک رسانی های قهرمانش به افراد تهی دست و غیرتهی دست، یا ارجحیت داشتن دیگران بر خودش، از جایی به بعد رنگ‌وبوی تکرار و مبالغه به خود می گیرد و هرقدر هم که از واقعیت وام گرفته باشد، در فیلم به موتیفی اغراق آمیز و نچسب مبدل می شد. در بسیاری از آثار شاخص بیوگرافیک تاریخ سینما، خصوصیات مثبت و منفی اخلاقی در کنار هم کاراکتر را خلق می کنند و بنابراین قهرمان به‌رغم تمام وجوه قهرمانانه اش، نقاط ضعف و ویژگی های منفی اخلاقی هم دارد، اما قهرمان فیلم توکلی قهرمانی با وجوه تیپیکال یک قهرمان سنتی از آب درآمده است که هرگز به ابعاد مختلف وجودی اش اشاره ای نمی شود. به  عنوان مثال حتی یک خصوصیت منفی اخلاقی در طراحی  این شخصیت لحاظ نمی شود و شاید همین مطلق گرایی در ترسیم ویژگی‌های مثبت کاراکتر باعث می شود مخاطب ناخودآگاه تاثیری معکوس از هدف مدنظر فیلم‌ساز دریافت کند. این پرهیز از ترسیم ظرایف در پرداخت به دیگر شخصیت های فیلم نیز به چشم می خورد و از این حیث می توان «غلامرضا تختی» را فیلمی با حداقلِ شخصیت پردازی به شمار آورد.

اما وقتی فیلمی قرار است به زندگی یک ورزشکار اسطوره ای بپردازد، قطعا فصل های ورزشی فیلم نیز حائز اهمیت می شود. اصلی ترین بخش ورزشی فیلم مربوط به فینال مسابقات ملبورن است که در آن علاوه بر کشتیِ تختی به روابطش با همکارانش، حسادت  اطرافیانی که دست از سرش برنمی دارند و… نیز پرداخته شده است. توکلی در بازسازی فضای ورزشگاه، شیوه  گزارشگریِ مسابقات در آن دهه ها و خلق و فضاسازی برهه  زمانی مدنظرش عملکرد درستی دارد. بخش مسابقه دکوپاژ پیچیده ای ندارد، اما این دکوپاژ با فضایی که قرار بوده است شکل گیرد، هم‌خوان و متناسب است. بااین‌حال فیلم جای پرداختن به زندگیِ حرفه ای و ورزشی پهلوان تختی را بسیار بیشتر از این ها داشت و به‌رغم آن که «غلامرضا تختی» فیلمی تکنیکی است، اما فقدان شدید بخش های ورزشی در آن کاملا چشم‌گیر است. از دیگر اشکالات وارد بر فیلمنامه، عدم توزیع صحیح داده ها در بستر آن است. به عبارتی، میزان توجه نویسنده به بعضی از وجوه نه‌چندان مهم زندگی کاراکتر بیشتر از توجه او به بخش های مهم‌تر زندگی اوست: جزئیاتی که در عین حال مخاطب نیز کنجکاوی بیشتری برای دانستن درباره شان دارد. مثلا به رابطه  تختی با همسرش آن قدر که باید، پرداخته نمی شود، یا آن‌که بسیاری از مناسبات زندگی ورزشی او گنگ و مبهم باقی می مانند. ضمن آن که فیلم مقدمه  لازم را برای پذیرش خودکشی تختی از سوی مخاطب فراهم نمی کند. طبیعتا وقتی فیلم‌ساز ابرقهرمانی این چنین قدرتمند و در عین حال تک بعدی خلق می کند، حتی همان ناملایمات به تصویر درآمده در فیلم نیز نمی توانند زمینه  منطقی را برای خودکشی این قهرمان قوی و سردوگرم‌چشیده  فراهم کنند، بنابراین بستر درام بیش از هر چیز مملو از رویدادهای فرعی و جانبی  ای شده است که پیام نهایی همگی شان تاکید چندباره بر خصلت نیکوکاری تختی است و نه چیزی بیشتر.

در فیلم های بیوگرافیک، انتخاب بازیگر(ان) نقش اصلی از مهم ترین و ریسک پذیرترین بخش های کار کارگردان است. در بیشتر موارد فیلم‌ساز برای پرهیز از ریسک انتخاب نابازیگرِ شبیه به قهرمان مورد نظر، به سراغ بازیگران حرفه ای می رود و چهره  بازیگر را به وسیله  گریم به کاراکتر مربوط نزدیک می کند. در پاره ای دیگر از موارد اما کارگردان نابازیگرانی را با شباهت به شخصیت مدنظر خود انتخاب می کند. بهرام توکلی به سراغ گزینه  دوم رفته و برای هر برهه از زندگی پهلوان تختی یک بازیگر تازه کار اما شبیه به پرسوناژ را انتخاب کرده است. بهره گیری از دوبله که مختصِ کاراکترِ تختی است، علاوه بر آن‌که ضعف های احتمالی فن بیان بازیگران غیرحرفه ای را کم‌رنگ می کند، در راستای همان ویژگی ابهت  بخشیدن به قهرمان اتخاذ شده است. در واقع بهره‌گیری از صدایی مقتدر و قدرتمند که در عین حال پختگی هم دارد، باعث می  شود قهرمان، از دیگر شخصیت های فیلم متمایز گردد. احتمالا از آن جهت که بازیگرانِ اصلی فیلم چهره نیستند، توکلی برای بسیاری از نقش های مکمل و حتی بسیار کوتاه «تختی» به سراغ بازیگران مطرح و مشهور رفته است. فیلمنامه آن قدر بر قهرمان اصلی متمرکز است که دیگر کاراکترهای فیلم فاقد شخصیت پردازی های خاص  اند و حضورشان در حد معرفی آن کاراکتر به مخاطب باقی مانده است. طبیعتا چنین نقش های کوتاه و کم پتانسیلی نمی توانند بازیگر را دچار چالش خاصی بکنند و درنتیجه نقش های فرعی فیلم بسیار معمولی اند.

«غلامرضا تختی» فیلمی است که از ظرفیت های دراماتیک کاراکتر اصلی اش آن چنان استفاده نمی کند، اما در عین حال در اجرا و ارائه  فرمی نو و مبتکرانه بسیار قابل اعتناست.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها